تراشیدن یا نتراشیدن، مسأله این است!/حتما بخوانید
 

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان بصیرت خانه و آدرس omid55135.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 20
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 20
بازدید ماه : 124
بازدید کل : 152824
تعداد مطالب : 266
تعداد نظرات : 7
تعداد آنلاین : 1


استخاره آنلاین با قرآن کریم

 
 
نویسنده : امید طحانی
تاریخ : برچسب:,

ریشی که ما مردها در می آوریم چیزی است که برای خیلی ها مسأله است. بعضی ها می تراشند بعضی ها با ماشین می زنند بعضی ها بلند می کنند، برخی از روی عقیده آن را نمی تراشند، برخی از روی سلیقه.
اما من همیشه داستان برخورد پیامبر با دونماینده ی امپراطوری پارس برایم جالب بود که فرمودند خدای من به من دستور داده سبیل را کوتاه کنم و ریش را بلند بگذارم.
همیشه سعی کردم این موضوع را فراموش نکنم که رضایت خدا مهم تر از رضایت مردم است. هرچند گاهی ظاهرا ضرر هم به آدم می رسد که برایتان تعریف خواهم کرد.

وقتی ریش درآوردم
پیش دانشگاهی بودم و تازه ریش کم پشتی در صورتم سبز شده بود. دوستی داشتم که قد خیلی کوتاهی داشت ولی ریش درست و حسابی داشت. مسخره ام می کرد و میگفت مورچه روی صورتت بکسباد میکنه (لیز میخوره). بالاخره ما هم ریش درآوردیم و از آن موقع همیشه ریش بلند داشتم البته در دوران جهالت جوانی یکبار پروفسور شدم و چند بار هم ریشم را خیلی کوتاه کردم.

سود و ضرر ریش در مملکت
در ایران ریش داشتن ما برایمان سودی که نداشت باعث اخم و انزجار یک سری از مردم از ما می شد. فکر می کردند مامور یا بسیجی هستیم! یادمه خواهر زاده ی یک ساله ام بغلم بود و در تاکسی نشسته بودم. یک خانم با دخترش رد می شدند. (تاکسی در ترافیک ایستاده بود) دخترخانم به مادرش گفت: مامان نیگا کن این بچه هه چقدر خشکله! مادره که به قول معروف، بد حجاب بود تا چشمش به من و بچه افتاد یهو انگار شمر رو دیده چنان اخم کرد و اوقاتش تلخ شد که دلم براش سوخت! قشنگ شنیدم به دخترش گفت: اه! از این بسیجی هاست!
در سربازی هم که ریش را باید کوتاه و آنکادر می کردیم. یک بار روز جمعه ای که نگهبانی داشتم، یه دژبان عوضی که از ریش بدش می اومد گیر داد به ریشم که این پروفسوریه!! نذاشت برم تو. میگفت برو سلمونی درستش کن! آخه نامسلمون ساعت 5 و نیم صبح از کجا سلمونی گیر میاد! راهمون نداد که نداد! رفتم یه گشتی زدم و کلی دعا و نذر و نیاز کردم، برگشتم یکی دیگه وایساده بود، رد شدم مثل آدم رفتم تو.

ریش در لبنان
تا اینجا فهمیدید که ریش ما سازمانی نیست که بریم خارج فرقی بکنه. در لبنان ریش خیلی احترام دارد و به مرد ریش بلند می گویند حاج (همون حاجی خودمون البته بار معنایی اش خیلی مثبت تره). مردم هوای ما رو دارند و خوب تا می کنند، سلام می کنند، تحویل می گیرند، کمک می کنند.
از آن طرف وقتی از بین محله های سلفی ها رد میشوم انتظار سالم بیرون آمدن را ندارم! خب شاید من اولین قربانی برای راه افتادن جنگ شدم! سلفی های آدمکش علنا می گویند خدایا افتخار شهادت در راه نابودی حزب الله را به ما بده!! قیافه ی ما هم حزب اللهی، یهو من رو بگیرند، جیبم را که خالی کنند و ببینند ایرانی هم هستم، سر بریدنم حتمیه!
آرزو داشتم توسط رذل ترین دشمنان خدا (صهیونیستها) کشته بشم که ظاهرا امکانش نیست! نماینده هاشون (سلفیها) اینجا خدمتمون میرسند!
یکی نیست بهشون بگه بابا بیشتر حزب اللهی ها قیافه شون مشخص نمیکنه. اصلا ریش ندارند خیلی ها!

نظرات یک ایرانی ساکن لبنان



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





برچسب‌ها: